۱۳۹۴ دی ۱۸, جمعه

دل نوشتِ ها

از او نوشتن بی آنکه اویی باشد در کنارِ منی،بسیار گستاخانه است پس سخنی باز نخواهم کرد تا آن زمان که اویی بیاید که ارزش قلمی در خود داشته باشد،فراگرفتم با جزر و مد ها پیش نروم هرآنکه وارد شد را فرشته ننامم و از آنچه می گوید سو برداشتی یک جانبه نداشته باشم.
خوش دارم پایان هماننده آغاز که با عشق بازی دو موجود بود همراه باشد ولیکن همواره اینگونه نبوده است!اندکی درنگ می کنم به گذشته نگاهی می اندازم و به خود نگاهی کنجکاوانه می اندازم و باز از خود می پرسم(چند چندی؟)و همانند فریاد در کوه پاسخ اینگونه است(چند چندی؟)گاهی فکر میکنم نه هرگز پاسخ را نخواهم یافت.

هیچ نظری موجود نیست: